با وقوع کودتاي ۲۸ مرداد، شاه و دربار از بحران عبور کردند. کمکهاي مالي امريکا امکان نظاميگري را فراهم کرد و اين گرايش بعدها به مدد سرازير شدن دلارهاي نفتي به اوج رسيد.
پس از انعقاد قرارداد کنسرسيوم در سال ۱۳۳۳ و برکناري دولت کودتا، دوباره دربار رونق گرفت و شاه که گمان ميکرد تنها راه غلبه بر مشکلات داخلي و بحرانهاي منطقهاي نظاميگري است اقتصاد نفتي ايران را معطوف به گسترش و توسعه تشکيلات نظامي و خريد تسليحات کرد.
حسين علاء، اين آخرين حلقه از رجال استخواندار قاجار براي چنين روزي برگزيده شده بود. کسي که به رغم گرايش آشکار به سياستهاي انگلستان، چندي در همراهي با قوام به امريکا نزديک شده بود. علاء به سبب نرمش در موضعگيريها، براي چنين روزي مناسب مينمود.
در آن سالها بيش از آنکه امريکا از نفوذ شوروي در خاورميانه نگران بوده باشد، جمال عبدالناصر زبان مشترک اعراب، انگلستان را به وحشت انداخته بود. براي پيشگيري از نفوذ و گسترش نهضت مصر، ايران ميبايست در رأس پيمان نظامي باشد؛ « پيمان بغداد» (که بعدها با خروج بغداد از آن به « پيمان سنتو» شهرت يافت). کشورهاي ايران، عراق، ترکيه و پاکستان زيرنظر انگلستان اعضاي پيمان بغداد بودند.
قبل از تأسيس نفتابه اندازهاي تبليغ شد كه همه فكر ميكردند ايجاد آن معجزهاي جديد خواهد بود ـمعجزهاي كه تمام مشكلات سه كشور عضو را حل و فصل و دوراني تازه را در روابط آنها وحتي روابط بينالمللي پديد خواهد آورد. آنها اعتقاد داشتند با همين اقدام ميتوانندكليهي سازمانهاي همكاري منطقهاي را تحت تأثير قرار دهند و با شيوهاي آمريكاييبه همه آنها نشان دهند كه ما از شما بهتريم.
ساختار
پيمان تجارت آزاد ميان دولتهاي آمريكاي شمالي موسوم به نفتا در اوايل دهه 1990 ميلادي و بين سه كشور اين منطقه يعني ايالات متحده، مكزيك و كانادا منعقد گرديد. اين پيمان يكي از فعالترين نهادهايي است كه در سراسر جهان به دنبال گسترش مناطق آزاد تجاري است. پيمان نفتا از لحاظ اقتصادي بالاترين سطح اقتصاد را در سراسر دنيا بر عهده دارد و در آن بزرگترين قطب اقتصادي دنيا يعني ايالات متحده و يكي از كشورهاي نسبتاً قدرتمند از لحاظ اقتصادي عضويت دارد. كشور كانادا هر چند همچنان عضو گروه كشورهاي G8 است ولي اكثر كارشناسان معتقدند اين كشور ديگر صلاحيت حضور در اين كلوپ را از دست داده است.
آنچه دربارهي پيمان نفتا جالبتر از حضور ايالات متحده در آن است، تنظيم نوعي عرضه و تقاضا است. به عبارت ديگر در اين پيمان علاوه بر ايالات متحده كشوري همچون مكزيك نيز حضور دارد كه بيشتر به عنوان مصرفكننده به شمار ميرود. برخلاف تصور موجود كه عموماً نفتا را فقط پيماني در مسير حذف تعرفههاي گمركي ميدانند، اين نهاد يك قانون جامع براي يك نوع اقتصاد قارهاي به شمار ميرود كه در تلاش است متولد گردد. هر چند اين پيمان در اواخر دهه 1990 متولد شد ولي عمده فعاليت آن از سالهاي 1994 به بعد شكل گرفت و به عبارت بهتر تلاش اصلي خود را از حدود دو سال پيش آغاز كرده است. در اين دو سال فعاليتهاي آن رنگ و بوي بهتري گرفته و به نظر ميرسد، سمت و سوي جديد خود را نيز در همين دو سال يافته است.