در حال حاضر كشور ما گرفتار شش معضل است كه اگر براي آنها فكر عاجل نشود اين كشور خداي ناكرده رو به انقراض خواهد رفت.
اين شش معضل عبارتند از :
1) اعتياد (موضوع مورد بحث ها) و قاچاق مواد مخدر
2) جمعيت
3) آلودگي شهرهاي بزرگ (بخصوص تهران) و محيط زيست
4) آموزش و جوانان
5) آشفتگي فرهنگ و اخلاق
6) رنجوري توليد
اين مشكلات، همه با هم ارتباط دارند، هر يك ديگري را بر مي انگيزد، و بدون دست زدن به يك اقدام جامع و همه جانبه، گره هيچ يك به تنهايي گشوده نخواهد شد.
اعتياد و قاچاق مواد مخدر، موضوع مورد بحث ما
سيستان و بلوچستان، زادگاه رستم دستان و يعقوب ليث، و انبار غله شرق، اكنون تبديل به سرزمين پر آوازه قاچاق مواد مخدر شده است.
هامون متبرك، به باتلاقي نيمه خشكيده بدل گرديده، و از هيرمند خروشان كه زماني اسب اسفنديار از آن سويش بر رخش رستم شيهه مي كشيد، اكنون پس آبي بيش نمانده است. پس از بسته شدن سد بر هيرمند در افغانستان، در سال 1352 قراردادي ميان ايران و افغانستان منعقد شد، كه به موجب آن بخش اندكي از آب، به سوي ايران سرازير مي گشت. اين قرارداد اگر به ظاهر مفهومي غيرعادي نداشت، منشاء آثاري بيش از قابليت خود گرديد، و حوادثي پي در پي پديد آورد.
اين است فصلي از ماجراي هيرمند و وضع امروزي آن، كه آن همه تاريخ و افسانه و بركت و مردانگي آفريده بود. استان سيستان و بلوچستان سالهاست كه جزو فقيرترين استانهاي ايران محسوب مي شود. مساحت كويري گسترده، جمعيت هواي داغ با بادهاي تند و باران اندك، انزواي جغرافيايي، فقر صنايع، يا منابع توليدي ديگر و همسايگي با دو كشور فقير (پاكستان و افغانستان) همه و همه سبب شده است تا ساكنان اين منطقه محروم براي گذران زندگي و تأمين معيشت به راه هاي ديگر كشيده شوند.
جامعه شناسان بر قدرت بيشتر رسانه هاي تلويزيوني در مقابل ساير رسانه ها تاكيد مي ورزند و در برخي موارد از تلويزيون به عنوان پرقدرت ترين رسانه نام مي برند.
تلويزيون از حدود سالهاي 1950 به بعد به صورت كالاي مصرفي عمومي مطرح شد؛ خانواده ها به سرعت آن را پذيرفتند و در محدوده هاي خانوادگي وارد كردند.
اين رسانه ها نسبت به ساير رسانه ها مزايايي دارد كه پخش و گستردگي آن را در ميان عموم امكان پذير مي باشد. بر خلاف مطبوعات كه خواننده بايد دست كم سواد و يا حتي در بسياري موارد، سواد و فرهنگ بالا داشته باشد. به طور كلي تلويزيون بهترين رسانه براي افراد بي سواد يا كم سواد است.
نتايج تحقيقات مختلف از جذب شدن كودكان به سوي تلويزيون هم خبر مي دهد.
با ورود يك دستگاه تلويزيون به خانه، تغييراتي در شيوه هاي رفتاري خانواده ها ديده مي شود، اكثر گرد هم آييهاي شبانة خانواده به دور تلويزيون و به خاطر برنامه هاي آن است.
با وجود آن كه افراد خانواده با يكديگر صحبت مي كنند، مشاهدات نشان داده است كه اين ارتباطات بريده، بريده و معمولاً در ضميمة برنامه هاي تلويزيون است و تجارب و اميال افراد را در بر نمي گيرد.
در عين حال مشاهده شده است كه تلويزيون ساعات بودن در خانه را طولاني تر مي كند. با توجه به اين داده ها مي توان گفت كه تلويزيون به عنوان عضوي از خانواده شناخته شده است. در تحقيقات مختلف مشاهدهشده است كه معمولاً قشري كم درآمد و كم سواد جامع بيشتر از افرادي با درآمد بالا و سواد بالا از تلويزيون استفاده مي كنند.