خودكشي مي تواند به تنهايي موضوع يك كتاب كامل باشد ولي در اينجا بايد به طور مختصر به آن پرداخت زيرا شخصي كه تمايل به خودكشي دارد اغلب افسرده نيز هست. كلمه «خودكشي» يعني كشتن خود ولي در خودكشي انگيزه ي نابود كردن خود هميشه وجود ندارد و يا اگر وجود داشته باشد، صاحب درجات مختلفي است.كارل منينگر روانپزشك آمريكايي مي نويسد هر فرد خودكشي گرا تمايل به مردن، كشتن يا كشته شدن دارد. منظور او آن است كه خودكشي يك عمل تهاجمي است كه در آن خشم يا متوجه جهان خارج و ديگران و يا درون خود او مي شود. به دليل وجود اين انگيزه هاي مركب و درهم، بهتر است كلمه ي بحث برانگيز «خودكشي» را كنار گذاريم و به جاي آن «اعمال خود جراحتي» را به كار بريم كه مي توان آنها را به دسته هاي زير تقسيم كرد.
همة انسانها اضطراب را در زندگى خود تجربه ميکنند و طبيعى است که مردم هنگام مواجهه با موقعيتهاى تهديدکننده و تنشزا مضطرب ميشوند، اما احساس اضطراب شديد و مزمن در غياب علت واضح، امرى غيرعادى است.
اضطراب شامل احساس عدم اطمينان، درماندگى و برانگيختگى فيزيولوژيکى است. بهطور کلى اضطراب يک احساس منتشر، بسيار ناخوشايند و اغلب مبهم دلواپسى است که با يک يا چند حس جسمى مانند احساس خالى شدن سر دل، تنگى قفسه سينه، طپش قلب، تعريق، سردرد و غيره همراه است.
بررسيها نشان ميدهد که اضطراب در مردها، طبقات اقتصادى مرفه و جوانان کمتر است و در زنان، افراد کمدرآمد و سالمندان بيشتر شايع ميباشد.