هنگامي كه در تمام خراسان در زمان حكومت امويان مردم به رهبري ابومسلم خراساني سردار شجاع ايراني قيام ضد اموي خود را شروع كرده بودند ، سناباد در كنار شهر نوغان ، روستايي بيش نبود . در اوج حكومت عباسيان ، وقتي هارون الرشيد به خراسان آمد تا آتش شورش را خاموش سازد ، در اينجا درگذشت ، و فرزند نيمه ايرانيش به خلافت برگزيده شد . زماني كه حضرت رضا ( ع) در ادامه همان مبارزه ضد خلافت و شيعه خواهي به خراسان آمد ، با وجود شهادت آن حضرت ، برگ زريني در تاريخ اين خطه رقم خورد ، وبدينسان سناباد شهري شد با اهميت كه اقتدار سياسي و رونق اقتصادي را به دنبال داشت .
قريه سناباد درمجاورت شهر نوغان و چهار فرسنگي شهر توس واقع شده و كاخي متعلق به حميد بن قحطبه طايي والي توس در آن بود ، مظهر قنات سناباد در محله كنوني در سراب مشهد بوده و در محل كنوني حرم مطهر و رواق هاي فعلي آن و مسجد گوهرشاد باغي بزرگ و دلگشا بوده است . هنگامي كه حضرت رضا ( ع ) از راه نيشابور به مرو مي رفتند و در بين راه از قدمگاه نيشابور ، قريه الحمرا ( ده سرخ فعلي كه وصل به شريف آباد مشهد است ) و كوه سنگي مشهد عبور كردند و در قريه سناباد و خانه حميد ابن قحطبه و باغ او نزول اجلال كردند . حضرت پيش از سفر مرو ، در بقعه هاروني با دست محلي را خط كشيده ، فرمودند : اينجا محل دفن من است .
دوره ساسانيان را ميتوان، عصر تكوين امپراطوري ايران قبل از اسلام دانست. اين امپراطوري كه در عهد هخامنشيان بنيان گذاري شده و نيمي از سرزمينهاي جهان باستان را از آن خود كرده بود، در عهد ساسانيان به اوج خود رسيد و عنوان يكي از دو امپراطوري بزرگ جهان را به خود اختصاص داد.
در هر امپراتوري لازم تحصيل منابع مادي، به منظور تأمين مقاصد توسعه طلبانه – چه داخلي و چه خارجي-سياست تجاوز است، و اين اصل، از همان آغاز، موجبات فروپاش امپراتوريها را همين اصل مهم فراهم ساخته است. طبعاً امپراطوري ساساني هم از اين قاعده مستثني نبوده است.
سردمداران اين امپراتوري براي پيشبرد اهداف توسعه طلبانهشان، نياز مبرم به منابع مادي دانستند و براي تحميل اين منابع مادي، بر جامعة تحت سلطه خود فشار وارد ميآورند و آن را در مقابل عوامل گوناگون، آسيب پذير ميساختند.
فتح نهاوند
سپاه ايران نيز به سرداري فيروزان يا مردان شاه، ساز و برگ بسيار آماده كرده بودند. دو لشكر در نزديك نهاوند خيمه زدند و چندي در برابر يكديگر نشستند. چون ايرانيان جنگ را نياغازيدند و هر روز نيز به آن ها از هر سوي كشور مدد ميرسيد، عريان ستوه گشتند و به هراس افتادند و رأي چنان ديدند كه بايد آوازه دراندازند كه خليفه مسلمانان در مدينه مرده است و بايد سپاه جنگ ناكرده باز گردد چنين كردند و آهنگ بازگشت نمودند. ايرانيان از سنگرها و قلعههاي خويش برآمدند تا عربان را دنبال كنند و بدين بهانه پراكنده شدند، تا به تازيان رسيدند تازيان برگشتند و جنگي سخت در پيوستند و چند روز بكشيد و از هر دو سوي خلقي بسيار كشته شد. سرانجام سپاه ايران بشكست و بگريخت و نهاوند نيز به دست عرب افتاد. از آنجا راه همران و آذربايجان رفتند و ديگر ايرانيان را بيش ياراي مقاومت نبود. فتح نهاوند در واقع راه تصرف تمام ايران را بر روي اعراب بگشود و اين آخرين مقاومت منظم بود كه دولت ساساني در برابر تازيان از خود نشان داد. از اين پس ديگر نه دولتي در كار بود و نه كشور). همه چيز به دست عرب افتاده بود. سال بعد همدان و كاشان و اصفهان و استخر نيز به دست تازيان افتاد و يزدگرد از فارس به كرمان و از آنجا به سيستان رفت و سرانجام به مرد كشيد.
در فتح نهاوند آخرين بازماندة گنجهاي خسرواني نيز به دست فاتحان افتاد. پس از آن نيز ديگر ايرانيان را ممكن نشد كه لشكري فراهم آورند و در برابر عرب درايستند. همه چيز و همه جا، در دست عرب بود و از اين روي بود كه عرب اين پيروزي را فتح الفتوح خواند.